تبلیغات و نیازمندی های صنعت ساختمان معرفی محصولات

در حال نمایش 1 نوشته (از کل 1)
  • نویسنده
    نوشته‌ها
  • #2740
    imported_saeed
    مشارکت کننده

    فرار از حجم های قوطی کبریتی؛ مصاحبه با بابک شکوفی

    این مصاحبه در روزنامه شرق پنجشنبه، چهارم شهریور هشتاد و نه چاپ شد. از دوستانی که نظرشون رو (انتقادشون ترجیحن!) درباره اش می نویسن، پیشاپیش تشکر می کنیم!

    فرار از حجم های قوطی کبریتی

    مصاحبه با بابک شکوفی طراح سینما آزادی و سینما تماشا

    مسعود مرعشی- علی غرقی

    سینما آزادی یکی از پرحاشیه ترین بناهای کشورماست. آتش سوزی مشکوک، تخریب بی جهت(در حالی که پروژه از نظر بسیاری متخصصان قابل تعمیر و بازگشت بود)، مسابقه معماری پر حرف و حدیث، تعویض کارفرما، کوچک شدن زمین، ساخت ضرب العجلی و… همه این ها، مهندس بابک شکوفی، معمار مجموعه جدید را بر آن داشته تا در مجموعه «وقایع التفاقیه تماشاخانه آزادی» گفته ها و نا گفته های این پروژه را به قلم بیاورد. از این رو با او به گفت و گو نشستیم تا فراتر از مصاحبه های انجام شده در این چند سال، برای ما از روند ساخت پردیس سینمایی آزادی و هم چنین پردیس سینمایی تماشا بگوید.

    *-آقای مهندس؛ بیشتر از دو سال از بهره برداری ساختمان جدید سینما آزادی می گذرد. اگر بخواهید خودتان را جای یک عاشق پر و پا قرص فیلم و سینماروی قدیمی بگذارید، ساختمان جدید، چه قدر به آن سینمایی که دوست داشتید به جای سینما شهرفرنگ ساخته شود، نزدیک است؟ من در ابتدا بگوبم که یک ساختمان وقتی ساخته می شود، نیروهای زیادی هستند که در شکل گیری آن چه که در نهایت به وجود می آید و مورد استفاده قرار می گیرد، دخیل هستند. فقط یکی از این نیروها طراح است. نظرات و سلایق کارفرما و صاحب کار و مشتری آن پروژه، شرایط اقتصادی حاکم بر طرح، این که چه پیمان کاری را برای ساخت پروژه انتخاب بکنند و در مجموع شرایط مدیریتی حاکم بر دستگاه سازنده طرح، کاملاً تاثیرگذار هستند. اگر من از همان اول آزاد بودم که یک برنامه فیزیکی را برای زمین پیشنهاد بکنم، ممکن بود برنامه متفاوتی را به عنوان برنامه ایده آلم برای ایجاد یک مجموعه سینمایی درآن نقطه از شهر پیشنهاد بکنم. اما واقعیت اینجاست که زمانی که طراحی این پروژه را (آن طرحی که در نهایت ساخته شده) شروع کردم، در مقابل یک بایدهایی قرار گرفتم که با توجه به تجربه چندساله ای که سر این پروژه داشتم، می دانستم که در خارج از چارچوب این بایدها، اینجا اصلا مجموعه سینمایی اجرا نمی شود. مثلا از طرف کارفرما از من خواسته شده بود که حتما این مجموعه باید سه طبقه فضای تجاری داشته باشد که این مصوب کمیسیون ماده پنج شهرداری تهران بود. اگر من مخالفت می کردم، تنها اتفاقی که می افتاد این بود که می گفتند ممنون! ما با شما کار نمی کنیم و بعد با یک معمار دیگر که حاضر می بود با آن شرایط کار بکند، قرارداد طراحی را می بستند. اما من چون برنده آن مسابقه بودم، برنده خیلی جدی اش هم بودم و برایم خیلی مهم بود، می خواستم آن را به هر ترتیبی انجام بدهم. طی این سال ها من چندین بار آن پروژه را طراحی کرده بودم؛ یک بار برای مسابقه طراحی کردم.همان طور که می دانید مسابقه اش در شرایطی اجرا شد که قرار بود زمین شرقی سینما که الان قرار است در آن پارکینک ساخته بشود، به زمین فعلی اضافه شود. یعنی یک زمین دو هزار متری در اختیار شرکت کنندگان مسابقه گذاشته بودند.آن طرح من که برنده ی مسابقه شد، برای آن زمین بزرگ طراحی شده بود.) بعد از چندین سال گفتند که نتوانسته اند آن زمین کناری را بخرند و یک زمین 800 متری (کمتر از نصف زمین مسابقه) را در اختیار دارند که می خواهند در این زمین اجرا کنند. بنابراین آن طرحی که من با آن در مسابقه برنده شدم را کنار گذاشتم و از اول طراحی کردم. سری بعد کارفرما عوض شد و من برای بار سوم از ابتدا طراحی کردم. اول حوزه هنری کارفرما بود، بعد از آن شرکت توسعه فضاهای فرهنگی شهرداری تهران کار را در دستش گرفت. در اصل آن برنامه فضایی، هم به من تحمیل شد، هم به شهر تحمیل شد و هم به علاقه مندان به سینما. در این مورد کاری نمی توانستیم بکنیم. نه من و نه شهروندان زورمان نمی رسید که مجموعه تجاری را از ساختمان حذف کنیم. اگر آن مجموعه تجاری را از طرح حذف می کردیم، شک نداشته باشید که الان سینما آزادی وجود نداشت.

    *-پس مصوبه کمیسیون ماده پنج هم تاثیر زیادی روی طرح داشت. بله. سال 82 مصوبه ای تصویب شد به خاطر این که بخش خصوصی را برای سرمایه گذاری در ساخت سینما تشویق بکنند. گفتند هر کسی که سالن سینمایی بسازد، معادلش اجازه تجاری می گیرد. مثلا اگر دو هزار متر سینما بسازد، به او مجوز دو هزار متر تجاری می دهند. بعد از این که این مصوبه تصویب شد، نهضت جدید ساخت مجموعه های سینمایی عمدتا در تهران و بعد در شهرستان ها شروع شد. همه سینماهای جدیدی که در این مدت ساخته شده، عملا در این چارچوب قرار دارند. به غیر از یکی که البته دلیل آن را هم خواهم گفت.
    البته این را هم بگویم که قرار بود از این امتیاز بخش خصوصی استفاده بکند ولی طبق معمول باقی چیزهای ما، اوضاع طبق آن چیزی که در اول صحبت می شود، پیش نرفت و تا الان عمدتا شهرداری از این امتیاز استفاده کرده است. تعداد کمی از این مجموعه های سینمایی را واقعا بخش خصوصی سرمایه گذاری کرده. شاید کمتر از 20 درصد آن چه که ساخته شده.
    با این اوصاف من در کنار این داستان، سعی کردم یک فضای مطلوب و شهری درست کنم. اصولا کنار هم قرار گیری کاربری های عمومی شهری (مثلا تجاری در کنار فرهنگی) با این هدف که مخاطبین هر یک از این کاربری ها بیایند و کاربری دیگر را هم تقویت کنند، چیز بدی نیست و در دنیا هم دارد انجام می شود. من سعی کردم این پیش فرض را به نوعی تلفیق کنم با همدیگر که ما در مجموع یک مجموعه ی پویای عمومی شهری داشته باشیم. الان عمده فضاهای تجاری یا خدماتی سینما آزادی و یا حتی بعضی کافی شاپ ها راه نیفتاده اند؛ یکی از دلایل آن هم یک سری موانع و پیچیدگی هایی است که مالکیت فعلی سینمایی تحمیل کرده است. یعنی اگر دست بخش خصوصی بود، خیلی طبیعی مزایده ای گذاشته می شد و با مناسبات شفاف و روشن اقتصادی آن را فروخته بودند. به همین دلیل که گفتم، آن ساختمان هنوز عملکرد نهایی خودش را که برایش طراحی شده، نشان نمی دهد. آن ساختمان طراحی شده برای نوعی حرکت گشت و گذاری بین طبقات. بروی بالا، بیایی پایین. به عنوان مثال کسانی که بلیط سینما خریده اند، تا زمانی که سانس شروع بشود در بین تجاری ها بگردند و راه بروند و قدم بزنند. آن فضای تجاری و دیدن ویترین ها خودش یک سرگرمی است و بالعکس، کسانی که برای مجموعه ی تجاری وارد آن مجموعه می شوند (که الان هنوز مجموعه چنین مخاطبی ندارد) وقتی که خسته شدند، سری هم به طبقات بالاتر هم بزنند و ببینند الان چه فیلم هایی در اکران است… در نتیجه من هنوز خودم نمی دانم که آن ساختمان بعد از این که همه کاربری هایش راه بیفتد، تا چه حد به آن ایده آلی که برایش طراحی شده، نزدیک می شود. ساختمان هنوز راه نیفتاده؛ هنوز لنگ است.

    *-با توجه به تجربه ای که در این سینما داشته اید، فکر نمی کنید سیاستی که اصرار در ساخت مجموعه های بزرگ تجاری-تفریحی (مولتی پلکس) در سطح تهران دارد، بهتر است در بعد اقتصادی قضیه کمی عقب نشینی بکند و با کم کردن سرانه کاربری تجاری، روی بعد فرهنگی مجموعه ها تاکید بیشتری بکند؟ حتما همین طور است. دلیل ندارد که همه جا همین فرمول 50% فرهنگی، 50% تجاری انجام شود. براساس مطالعات و امکان سنجی های اقتصادی شاید باید بگوییم در فلان نقطه که مخاطب سینما زیاد است 25% از این فضا تجاری باشد، 75% اش سینمایی. چون بازده اقتصادی اش را در آن نقطه از شهر دارد. طبیعتا این مصوبه نباید به صورت مکانیکی و همیشه یکسان اعمال بشود.

    *-پس اگر ما در ساختمان جدید سینما آزادی، نشانه چندانی از خاطره جمعی سینما شهرفرنگ نمی بینیم، این بیشتر به خاطر تعریف مسئله متفاوتی است که کارفرما برای این پروژه تعیین کرده بود.
    حتما همین طور است. ببینید، کارفرما می خواست زیربنای زیادی را با کاربری های متفاوت در زمین خیلی کوچکی بسازد. آن جا زمینی 800 متری است و نسبت به زمین قبلی سینما آزادی که سوخت، از سمت خیابان بهشتی، هفت هشت متر عقب نشینی هم دارد. یعنی از زمین سینما آزادی قبلی هم کوچک تر است. در آن زمین کوچک، جایی که قبلا دو سالن سینما بوده، باید پنج سالن سینما و مقدار زیادی فضای تجاری، رستوران و کافی شاپ طراحی می شد. بزرگترین مشکل من به عنوان طراح این بود که چگونه این همه فضا را در این زمین کوچک جا بدهم و ارتباطاتش را حل کنم. این کار واقعاً سختی بود. وقتی که شما حجم زیادی از کاربری را دارید . حجم زیادی از زیربنا را دارید که باید در زمین کوچکی ساخته شود، ساختمان شما ناگزیر خیلی بلند می شود؛ به خصوص که سالن های سینما و فضاهای تجاری هرکدام ارتفاع بلندی می خواهند. پس ساختمان مرتفع می شود و در عین حال دست معمار برای این که یک سری بازی های حجمی و تنوعات حجمی در ساختمان ایجاد کند، تا حد زیادی بسته می شود. حجم نزدیک می شود به یک حجم بسته قوطی کبریتی. همه تلاشم این بود که از این حجم خیلی بسته و تو پر قوطی کبریتی فرار کنم. با ایجاد یک سری تنوع ها، عقب نشینی ها، شکافت هایی که توی آن فضای فشرده ایجاد می کردم. در واقع موضوع طراحی این ساختمان فرار از محدودیت هایی است که به آن تحمیل شده بود. یعنی فرار از تراکم زیاد (این ساختمان نزدیک به هزار درصد تراکم دارد)، فرار از فشردگی زیاد، فرار از مشکلات عملکردی و چرخه حرکتی. برای اولین بار بود که در ایران، سالن اصلی سینما در ارتفاع بالای چهل متر از سطح زمین ساخته می شد و این خودش در شروع کار، ترسناک بود. آیا این کار می کند؟ آیا تو می توانی مردم را چهل متر ببری بالاو بعد چهل متر آن همه جمعیتی را که به طور فشرده از در سینما خارج می شود را تخلیه کنی؟

    *-آن سینمایی که گفتید بر اساس مصوبه کمیسیون ماده پنج شهرداری ساخته نشده، پردیس سینمایی ملت نیست؟ بله. سینما ملت برعکس اکثر مجموعه های سینمایی که شرکت توسعه فضاهای فرهنگی ساخت، فضای تجاری ندارد. فقط یک فضای تجاری حداقلی در حد یک کتابفروشی.
    *-دلیل خاصی دارد؟ بله، دقیقا دلیل خاصی دارد. به خاطر این که خود شرکت توسعه فضاهای فرهنگی سرمایه گذار آن مجموعه نبود. خودش پولش را نمی داد، در نتیجه تجاری هایش هم مال خودش نمی شد. پول آن مجموعه را شهرداری منطقه می داد. اگر آن جا تجاری می گذاشتند، مال شرکت توسعه نمی شد، مال شهرداری منطقه می شد در نتیجه شرکت توسعه انگیزه ای نداشت آنجا تجاری ایجاد کند. پس عدم تامین هزینه های ساخت مجموعه ی سینمایی ملت این امکان خوب را ایجاد کرد که در آن بخش تجاری نباشد. به همین خاطر دست معمار آنجا برای طراحی بازتر باشد.

    *-بافت مخاطبان سینما آزادی کنونی نسبت به سینمای قبلی تفاوت کرده است. در حال حاضر این سینما بیشتر مورد توجه آن قشری قرار گرفته که قبلا کمتر به سالن های سینما می آمدند، در صورتی که سینمای سابق، یک مرکزیت فرهنگی قوی داشت و پاتوق سینمادوستان بود. الان مرکزیت فرهنگی این مجموعه به جاهای دیگری در تهران منتقل شده؛ مثل سینما فرهنگ و پردیس سینمایی ملت و موزه سینما. آیا شما این تغییر مخاطب را در طرح اولیه تان هم پیش بینی کرده بودید؟ بله. مخاطبینی که من برای این مجموعه در نظر گرفته بودم ، گسترده تر از مخاطب قبلی اش بود. بیشتر از یک فضای پاتوقی. من در واقع ایجاد یک میدان عمومی شهری را در نظر داشتم. میدان می تواند یک فضای باز با همان مفهوم کلاسیک میدان نباشد. یک فضای عمومی شهری است که حالا در یک فضای بسته اتفاق افتاده و می تواند مخاطبین وسیعی را از همه جای شهر داشته باشد. وقتی شما 5 سالن سینما دارید، دیگر فضا، فضای پاتوقی نیست. وقتی شما مقدار زیادی فضای تجاری و کافی شاپ و رستوران دارید (که هنوز رستوران طبقه منفی یک افتتاح نشده است) دیگر شما آن فضای پاتوقی را ندارید. در نتیجه من کاملا هدف گیری کردم تا اینجا یک فضای عمومی شهری با امکانات نسبتا وسیع تر بشود. بعد از آن که همه آن کاربری ها افتتاح شود، ساختمان رفتار نهایی خودش را نشان می دهد. هنوز نشان نداده. ولی باز طبق آمارهایی که مراجع رسمی می دهند، بیش از سی درصد کل فروش بلیت های سینما در شهر تهران را مجموعه سینمایی آزادی دارد. همین موضوع نشان دهنده این است که دارد با استقبال بالایی مواجه می شود.

    *-آقای مهندس، اسم شما همیشه کنار اسم سینما آزادی می آید. از دید یک معمار، از چنین موضوعی ناراحت نیستید؟ ترجیح نمی دهید که کارهای بیشتری انجام بدهید و شما را با یک مجموعه پروژه معماری بشناسند، نه فقط یک پروژه خاص؟ نه! من راضی هستم. علی رغم همه اتفاقاتی که در طول ساخت سینما آزادی افتاد و به آنها اشاره کردم و محدودیت هایی که برای من وجود داشت، باز در مجموع من از آن چه که از کار در آمده، راضی هستم. در اواخر پروژه می خواستند خیلی سریع کار را تمام کنند تا آن را به دهه فجر 86 برسانند. این عجله باعث شد در دو ماه آخر کار را ماست مالی کنند و جزئیات را تمیز اجرا نکنند. اما علی رغم همه این چیزها من باز در مجموع از این ساختمان راضی هستم به خاطر این که اینجا ایران است و می توانست خیلی اتفاقات بدتری بیفتد. حجم نمای خارجی ساختمان دقیقا مطابق طرح و نقشه و سلیقه ی من اجرا شد که می توانست نشود. مثلا در مقطعی این جنس نما را می خواستند تمام کامپوزیت آلومینیوم بکنند. من از متنفرم این کامپوزیت آلومینیم. الان مد شده است و هر بقالی می آید نمای بقالی اش را کامپوزیت آلومینیوم می کند! این به نظرم یکی از نشانه های خودباختگی ماست که فکر می کنیم این ماتریال الان پیکان پیش برنده معماری در غرب است. چنین چیزی نیست! در مقطعی کارفرما ناگهان تصمیم گرفت نما را کامپوزیت آلومینیوم بکند. ما آن موقع نظارت نداشتیم، دستمان بسته بود. من فقط می توانستم به کارفرما توصیه و علاقه شخصی ام را بگویم و در آن شرایط کارفرما اصلا الزامی نداشت که حرفم را قبول بکند کما این که در خیلی از چیزها به خصوص فضاهای داخلی حرف هایم را قبول نکرد. من می گفتم ساده ساده ساده! آن ها گرفتند و دکوراسیون داخلی را شلوغ کردند.

    من در پروژه هایی که بعد از سینماآزادی انجام داده ام، یک کارهای دیگری کرده ام. همین الان مرتب سعی می کنم تجربیات جدیدی را امتحان کنم. فکر نمی کنم معماری من با سینما آزادی تمام شده باشد. ولی صریحا از این که اسمم در کنارش باشد راضی ام. علی رغم عدم رضایت هایی که گفتم.
    به هر حال این یک معماری است که من چندین سال پیش کردم. همین الان دارم کارهایی می کنم که در آن ها از تجربیات کارهای گذشته ام استفاده کردم و همین طور دارم کارهایم را مدام بهتر می کنم؛ پردیس سینمایی تماشا را من یکی دو سال قبل از این که سینما آزادی اجرا شود، طراحی کرده بودم. من خودم پردیس سینمایی تماشا را بیشتر دوست دارم چون آن جا دستم باز بود. یعنی در یک زمین باز توانستم به زعم خودم یک مجسمه ی شهری طراحی بکنم که آن بازی های حجمی که می خواستم و آن نور معماری که خیلی بهش علاقه مندم، را با آزادی بیشتری توانستم داخل آن اجرا کنم. یک ایده هایی (مثلا وجود پله های نمایان دوار روی نما) که در طرح برنده مسابقه سینما آزادی بود، در طرح سینما تماشا هم هست به همین دلیل من پردیس سینمایی تماشا را بیشتر دوست دارم. در سینما آزادی دستم خیلی بسته بود.

    *-فرایند ساخت سینما تماشا هم به فرایند ساخت سینما آزادی شبیه بود؟ نه. خوشبختانه ما در سینما تماشا در اجرا نظارت داشتیم. خیلی راضی تر هستم. پردیس سینمایی تماشا مطابق طرح و سلیقه من تمام شد. حالا بماند که در زمان بهره برداری، متاسفانه بهره بردار برای خودش دخل و تصرف هایی کرده. مثلا سالن اسکیتی که ما در طبقه بالا طراحی کرده بودیم را تبدیل کرده اند به تالار عروسی و یک تابلوی خیلی زشتی هم آن بالا زده اند! مراجعی باید باشد که به این مسائل رسیدگی کند؛ به حق تالیف معمار. متاسفانه در این مورد فکر می کنم سازمان هایی که باید نسبت به فرهنگ معماری حساسیت داشته باشند، این کار را نمی کنند.

در حال نمایش 1 نوشته (از کل 1)
  • شما برای پاسخ به این موضوع باید وارد شوید.